آینده نظریات میلتون فریدمن

علاقه مندان به میلتون فریدمن این مقاله خوب را از دست ندهند!


نویسنده :


دکتر سهراب شهابی






شروع:


 

« میلتون فریدمن » اقتصاددان برجسته و از بنیان گذاران مکتب پولی شیکاگو ، برنده جایزه نوبل در اقتصاد در سال 1976 ، است . اعتبار و شهرت او باعث شد که خبر فوت او و مروری به زندگی و نظریاتش ، مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی جهان را پر کند ، نام این اقتصاددان بزرگ که شاید تا چند ماه قبل بیشتر برای استادان ، کارشناسان ، متخصصان و دانشجویان اقتصاد و اقتصاد سیاسی آشنا بود ، نامی آشنا شد و موضوع بحث در جلسات متفاوت . شهرت « فریدمن » تا حد زیادی در تقابل نظریات او با اقتصاددان بزرگ و پایه گذار اقتصاد نئولیبرالیزم ، جان مینارد کینز است .

 

اقتصاددانی که نظریاتش تقریباً از سال 1930 تا اوایل دهه 1970 یعنی به مدت چهار دهه بر جهان غیر کمونیست حاکم بود ؛ دانشگاه هاروارد را در تسلط خود داشت و پیروان نظریات او بزرگانی چون کنت گالبرایت ، مشاور بر جسته اقتصادی کندی و جانسون روسای جمهوری سابق آمریکا و صاحب تألیفات فراوان بود .

 

جان مینارد کینز که بحران 1930 را شاهد بود ، به این نتیجه رسیده بود که بازار آزاد دارای نقایصی است و دولت در زمانی که بحران های سخت اقتصادی و بیکاری بشدت افزایش می‏یابد ، البته در چارچوب اقتصاد سرمایه داری باید دخالت نماید . کینز می‏خواست دولت به گونه ای دخالت نماید که جمع هزینه های دولت و سرمایه گذاری بخش خصوصی ( هزینه های بخش خصوصی ) ثابت بماند . به عبارت دیگر در زمان رکود و بحران ، یعنی زمانی که بخش خصوصی نسبت به سرمایه گذاری بی تمایل می‏شود ، دولت با افزایش هزینه ها از عمیق شدن بحران جلوگیری نماید و با توجه به این موضوع که چسبندگی مزدها از قیمت ها بیشتر است ، موجب شود که اقتصاد به آهستگی از رکود خارج شود . اما هزینه بیشتر دولت به معنای کسر بودجه و تورم بود و کینز متوجه این موضوع بود ، و احتمالاً تصور می‏شد با خارج شدن اقتصاد از رکود و افزایش در آمدهای دولت در مراحل بعدی کسر بودجه و تورم قابل کنترل باشد .

 

کینز ، این اقتصاددان شهیر می خواست اقتصاد سرمایه داری را از بی ثباتی و بحران نجات دهد و البته تئوریهای او مبنای سیاست های اقتصادی برای چهار دهه قرار گرفت . اما تورم های بدون سابقه در زمان صلح در دهه 1970 و پدیده تورم همراه با رکود را که جهان و بسیاری از کشورها در آن دهه تجربه می‏کردند فضا را برای نظریات کینز تغییر داد و زمینه را برای توجه بیشتر به نظریات فریدمن و فردیک وان هایک و اقتصاد دانان پولی که سیاستهای بسیار محافظه کارانه تری را در مورد عرضه پول ارائه می‏نمودند پدید آورد .

 

آنها دخالت دولت را نامطلوب و خواهان پول و قدرت خرید با ثبات بودند . این نظریات هر روز بیشتر تسلط خود را به اقتصاد جهان تحمیل می‏کردند و نهایتاً موجب شدند تا فریدمن در 64 سالگی به جایزه نوبل دست یابد . چند سال بعد در ابتدای دهه هشتاد نظریات او بوسیله رونالد ریگان و مارگارت تاچر به آغوش کشیده شد و فریدمن به عضویت هیات مشاوران سیاستهای اقتصادی ریگان در آمد . کینز می‏خواست سرمایه داری را از بحران و فروپاشی نجات دهد ، فریدمن می‏کوشید اقتصاد سرمایه داری را از دست تورم های سرکش همراه با رکود و دولت های بزرگ برهاند . این هر دو اقتصاد دان بگونه ای در ارتقاء علم اقتصاد نقش مهمی دارند و بنظر می‏رسد زائیده شرایط دوران خود و البته امروزه وزنه به سمت نظریات فریدمن است .

 

اما نظریه ها همواره در عالم اجراء با آنچه بنیان گذاران نظریه ها می پندارند متفاوت است . مارکسیسم در دست استالین و دولت دیکتاتوری شوروی نهایتاً صدمه فراوان دید ؛ نظریات کینز موجب تورم های سرکش همراه با رکود شد و توجیهی برای دولتهای دخالت گر ، و نظریات فریدمن نیز احتمالاً سر نوشتی متفاوت نخواهد داشت . چنانکه شاید امروز شکست نئو محافظه کاران در سیاست داخلی در آمریکا ( برنده شدن بی سابقه دموکراتها در انتخابات ماه گذشته و بدست گرفتن هر دو مجلس آمریکا ) ، و شکست سیاست خارجی آنها ( جنگ عراق ، خاورمیانه بزرگ و گزارش بیکر- همیلتون ) و افزایش بدهیهای آمریکا و کسر موازنه خارجی ، بدون شک زمینه را برای نقد نظریات حاکم بر نئومحافظه کاران پدید خواهد آورد و نظریات اقتصادی آنها مستثنی نخواهد بود .

 

هم اکنون نیز حداقل دو برنده نوبل اقتصاد جوزف استیگلیتز ( سال 2001 ) و امارتیا سن ( سال 1998 ) بر نظریات فریدمن و سیاستهای منتج از آن برای بعضی کشورهای جهان سوم و در زمان بحران هایی مانند خشکسالی و قحطی ایراد وارد نموده اند و خواستار نقش لازم برای دولت شده اند ، البته دولتی خوب . از طرف دیگر جناح راست حزب جمهوریخواه یا نئومحافظه کاران آمریکا ، ریگان و بوش پسر که خود را پیروان نظریات فریدمن می‏دانند دولت آمریکا را کوچک نکردند ، آنها از مالیات سرمایه داران و شرکتهای بزرگ کاستند ، هزینه های اجتماعی دولت را کنترل نمودند ولی به هزینه های نظامی افزودند و سازمانهای جدید امنیتی را تأسیس کردند و لذا دولت فدرال آمریکا هر روز در طول زمام داری آنها بدهکار تر شد .

 

در سال 1981 اولین سال ریاست جمهوری ریگان بدهیهای دولت برای اولین بار از رقم یک تریلیون دلار گذشت و فقط در پنج سال اخیر بوش پسر حدود 5/2 تریلیون دلار به دولت آمریکا افزود و از مرز 8 تریلیون دلار گذشته است علاوه بر آن امروز آمریکا بطور متوسط با کسر موازنه پرداختهای خارجی حدود 60 میلیارد دلار در ماه روبرو است که تاکنون بی سابقه بوده است . آمریکا بار دیگر بنظر می‏رسد از نظر اقتصادی در شرایط سالهای اولیه 1970 قرار گرفته است و از نظر جهانی نیز شاید شرایط تا حدی قابل مقایسه باشد . در جنگ ویتنام درگیر بود و آمریکای لاتین خسته از سیاستهای آمریکا ، به راهی دیگر رفت و امروز بار دیگر چاوز و اورتگا بر می‏گردند ، و آمریکا در جنگ عراق در مانده است .

 

آیا این شرایط نظریات جدیدی در زمینه اقتصاد به جهان عرضه خواهد کرد ؟ ممکن است . نویسنده هرگز به بقای ابدی نظریات اعتقاد نداشته است و ضمن اینکه اقتصاد را پیش از دیگر علوم انسانی و اجتماعی دقیق می‏داند ولی معتقد است این علم بسیار دورتر از آنچه علم ریاضیات و فیزیک می‏دانیم قرار دارد و زیبایی آن نیز به همین جهت است که بالاخره موضوع مطالعه اش انسان و جوامع بشری و رفتار اقتصادی آنها است .

 

باید به هوش بود و این بر اقتصاد دانان بر جسته ما است که نه با اغراق در ارج یک نظریه بلکه به جستجوی نظریه های نو و البته کامل تر و کارا تر را در ابتدای حرکت شناسایی کنند ، توجه داشته باشیم نظریات فریدمن در نیمه دوم سالهای 1960 و اوایل دهه 1970نیز مطرح بود ولی آنها که آن زمان دانشجوی اقتصاد در ایران بودند سنگینی تفوق کینز را حس می‏کردند و با غرور کتاب کینز را که ترجمه شده بود با خود حمل می‏کردند .

 

دکتر سهراب شهابی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد